مقالات پنل «باور به جاودانگی» ارائه شد1399/12/15 جمعهپنل «باور به جاودانگی» در همایش بین المللی «جاودانگی نفس در اسلام و مسیحیت» به همت پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد. به گزارش پایگاه خبری دفتر تبلیغات اسلامی٬ ذوالفقار ناصری دبیر پنل«نفس و تجسم اعمال از منظر عرفان» در همایش بین المللی «جاودانگی نفس در اسلام و مسیحیت» که به همت پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد، در گفت و گو با خبرنگار ما به ارائه گزارشی از این پنل پرداخت و اظهار داشت: در این پنل چهار مقاله ارائه شدند که در آغاز دکتر عزیز سواری در مقالهای با عنوان «بررسی مسئله جاودانگی نفس در دین صابئین مندائی» به مسئله جاودانگی نفس انسان در آیین صابئین پرداخت. وی گفت: این دین، یکی از کهنترین ادیان توحیدی و تنها آیین عرفانی برجایمانده از دوران باستان است که بازماندگان آن هماکنون با گمنامی در خوزستان و جنوب عراق حضور دارند؛ روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی می باشد که با بهره گیری از منابع دست اول مندائی همچون گنزا ربا (گنج بزرگ) و دراشا اد یهیی (تعالیم حضرت یحیی) انجام گرفته است. دبیر پنل«نفس و تجسم اعمال از منظر عرفان» تصریح کرد: برای فهم دقیق مسئله جاودانگی نفس در این دین، ابتدا مختصراً دو مقوله هستیشناسی و انسانشناسی مندائی تحلیل و واکاوی شد؛ در این دین، انسان متشکل از دو بُعد مادی (جسم یا پغرا) و بُعد غیرمادی (شامل روها و نشمتا) است؛ نشمتا یا نفس، حقیقیترین و شریفترین بُعد انسانشناسی مندائی است که ذاتاً پاک و نفخهای الهی که از جهان نور (آلما ادنهورا) در جسم خاکی (پغرا) آدمی دمیده و باعث استواری و حیات در او شده است. وی افزود: پس از مرگ، نشمتا از پغرای فناپذیر خود جدا شده و به سوی خالق خود در جهان نور میرود اما قبل از رسیدن به مقصد باید مراحلی را طی کند؛ بدین صورت که ابتدا با عبور از مطراثی (طبقات هفت گانه) مورد محاسبه قرار می-گیرد و پس از تطهیر و زدودن آلودگیهای احتمالی، به همزاد خود (دموثا) در جهان حقیقت (امشونی کشطا) می پیوندد و در نهایت با عبور از دریای فاصل (دریای کِشاش)، به مکان واقعی خود در جهان نور می رسد؛ تأکید بر انجام برخی مناسک دینی با نام دینی مردگان، همچون دادن صدقه (زدقا)، انجام منسک مسقثا (ارتقا) و غذای آمرزش (لوفانی و دخرانی) عقیدة صابئین مندائی را به مسئله نامیرایی و جاودانگی نفس نشان میدهد. ناصری با بیان اینکه در ادامه این پنل آقای دکتر قدرتالله قربانی به ارائه مقاله خود با عنوان «رابطه جاودانگی و آخرتباوری با معنای زندگی انسان» پرداخت و اظهار داشت: جستوجوی جاودانگی، یکی از ویژگیهای ذاتی و اصیل انسان است؛ طلب کمالات مادی و معنوی دیگر نیز در راستای محقق ساختن میل نامیرایی انسان است اما پدیده مرگ مهمترین مانع تحقق میل جاودانگی انسان در این جهان است. زیرا با مرگ، امید انسان به نامیرایی در این جهان مادی برباد میرود؛ بنابراین، اگر انسان تنها متعلق جاودانگی خود را این جهان مادی بداند، با پدیده مرگ، دچار یاس و ناامیدی شده و معنای زندگی خود را از دست میدهد. وی گفت: چنین انسانی تنها ممکن است احساس معنا داشته باشد، اما در حقیقت زندگی او معنایی ندارد. در پاسخ به این مشکل، مهمترین راهکار، آموزه آخرتباوری است، یعنی باور به اینکه مرگ پایان زندگی انسان نیست، بلکه متعلق حقیقی جاودانگی آدمی در جهان دیگری محققشدنی است، که عالم آخرت نامیده میشود. دبیر پنل«نفس و تجسم اعمال از منظر عرفان» تصریح کرد: به کمک این آموزه، نهتنها حس جاودانگی انسان معنای اصیل خود را مییابد، بلکه او به مرگ، بهعنوان مقدمه ضروری ورود به عالم جاویدان آخرت خوشآمد گفته و خود را برای زندگی سعادتمندانه در آن مهیا میسازد؛ پس، آموزه آخرتباوری، ضمن تضمین متعلق واقعی حس جاودانگیطلبی آدمی در جهان دیگر، زندگی دنیوی او را معنادار ساخته، هرگونه یأس و ناامیدی را از او دور ساخته، به رنجها، سختیها و خوشیهای او معنا داده و شوق پرواز به سوی عالم جاویدان را در او شعله ور می سازد؛ بنابراین، آخرتباوری شرط لازم حس جاودانگی و معناداری زندگی انسان است؛ در این مقاله، ضمن تحلیل خصوصیات جاودانگیطلبی انسان، ارتباط آن با آخرتباوری و نقش آن دو در معنادارساختن زندگی انسان تبیین و تحلیل میشود. وی، سپس آقای دکتر ذوالفقار ناصری در مقالهای با عنوان «نقش توأمان اصل جاودانگی انسان و اصل خدامحوری در تأمین معنای زندگی از منظر قرآن کریم» به بحث رابطه جاودانگی و مسئله معنای زندگی پرداخت و گفت معناي زندگي از دغدغههاي فکری انسان معاصر و از مهمترين مسائل مطرح در فلسفه دين است؛ معناي زندگي چيست و آيا تأمين چنين معنايي در حيات طبیعی انسان امکانپذير است يا اينکه برای معنادارشدن زندگي انسان در دنیا باورمندی به شروط مابعدالطبیعی نیز لازم است؟ در پاسخ، متفکران با رويکردهاي مختلف تلاش کردهاند در تأمين معنا براي زندگي دنیایی انسان پاسخهايي فراهم آورند. ناصری اظهار داشت: يکي از پاسخهاي قابل اعتنا به اين مسئله، توجه به شرط لازم جاودانگي انسان است که در اين مقاله تلاش خواهد شد، اين مفهوم در پرتو تعاليم قرآني بررسي گردد؛ نتيجه آنکه اصل جاودانگي انسان، تنها يک شرط لازم در تأمين معناي زندگي انسان است و اين اصل در کنار شرط لازم ديگر، يعني اصل خدامحوري (اعتقاد به جاودانگي انسان در ضمن بقاي الهي) تعريف واقعي مييابد و بدون ايمان توأمان به اين دو اصل اساسي، زندگي انسان همچنان بيمعناخواهد بود. وی گفت: در پایان جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر علیرضا آل بویه در مقالهای با عنوان «نقش جاوادنگی انسان در نادرستی سقط جنین» به بحث جاودانگی انسان و دلایل نادرستی سقط جنین پرداخت و گفت رویکردهای متفاوتی به مسئله سقط جنین در فلسفه اخلاق وجود دارد؛ برخی فیلسوفان اخلاق کوشیدهاند استدلالهایی بر نادرستی سقط جنین اقامه کنند. برخی جنین را از لحظه لقاح انسان تلقی میکنند و هیچ تفاوتی میان جنین و نوزاد قائل نیستند. دبیر پنل«نفس و تجسم اعمال از منظر عرفان» تصریح کرد: برخی تفاوت اساسی نوع انسان با دیگر انواع را مد نظر قرار داده و با تمسک به تفاوت ذاتی انسان از دیگر موجودات تنها انسان و در نتیجه جنین را دارای شأن و منزلت اخلاقی میدانند (استدلال ذات نوعی)؛ برخی دیگر به دلیل نادرستی قتل انسان بالغ و عدم تفاوت اساسی میان او و مراحل قبلی هستیاش حتی در مرحله جنینی با تمسک به استمرار وجودی انسان در مراحل مختلف تکونش نادرستی سقط جنین را به اثبات میرسانند. وی افزود: برخی با نقد دلایل نادرستی قتل، دلیل واقعی نادرستی قتل را این میدانند که مقتول «آیندهای شبیه آینده ما» دارد و به دلیل اینکه جنین نیز از «آیندهای شبیه آینده ما» برخوردار است، سقط کردن آن را غیراخلاقی میدانند (استدلال آیندهای شبیه آینده ما)؛ برخی نیز تلاش کردهاند ویژگی اساسی و ذاتی انسان را به دست آورده و با توجه به آن ویژگی مرحلهای خاص در دوران جنینی را مرحله انسان شدن جنین به شمار آورده و از آن مرحله نادرستی سقط جنین را اثبات کنند (استدلال آغاز فعالیت مغز). در مقابل عدهای کوشیدهاند بر فرض انسان نبودن جنین از لحظه لقاح نیز نادرستی سقط کردن جنین را اثبات کنند و این افراد با تمسک به بالقوگی جنین برای انسان شدن نادرستی سقط کردن آن را نشان میدهند. ناصری خاطرنشان کرد: گرچه این استدلالها تا حدودی قوی به نظر میرسد، چون بر تکساحتی و میرا بودن آدمی مبتنیاند تهی از ضعف نیستند و مبنای استدلالها ازهمینرو کمی لرزان به نظر میرسد اما اگر مبنای این استدلالها تکساحتی نبودن و میرا نبودن آدمی باشد، به نظر میرسد قوت آنها بسیار بیشتر میشود؛ ازاینرو در این مقاله تلاش میشود نقش جاودانگی انسان در نادرستی سقط جنین نشان داده شود.